بغض احساس من

الهى خودت آگاهى که دریاى دلم را جزر و مد است یا باسط بسطم ده و یا قابض قبضم کن

دلا بسوز...

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند

نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند

 

عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش

که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند

 

ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند

هر آن که خدمت جام جهان نما بکند

 

طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک

چو درد در تو نبیند که را دوا بکند

 

تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار

دکه رحم اگر نکند مدعی خدا بکند

 

ز بخت خفته ملولم بود که بیداری

به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند

 

بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد

مگر دلالت این دولتش صبا بکند

 

(حافظ)

 

+ نوشته شده در سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:حافظ,دلا بسوز که سوز تو کارها بکند,, ساعت توسط masoud |